اولین نامه
ویانای عزیزم نبض زندگی ما الان نزدیک به چهار ماه که تو به دنیا اومدی و من هر روز دنبال فرصتی میگشتم که واسه تو نازنینم مطلبی بذارم ولی فرصتی نبود.. از هفته اولی که به دنیا اومدی دلم میخواست یه وبلاگ داشته باشی تا لحظه لحظه بزرگ شدنت توش ثبت بشه.. امیدوارم وقتی بزرگ شدی و خاطرات این وبلاگ خوندی لبخند شوق رو لبات نقش ببنده و مثل من و بابایی از اینکه همدیگه رو داریم خوشحال باشی و احساس خوشبختی کنی.. از روزای گذشته تا اونجایی که حافظه ام یاری کنه به ثبت میرسونم و در آخر امیدوارم مادر و همسر خوبی باشم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی